نخستین . . .
از مجموعه شعر ( هزاراقاقیا در چشمان تو هیچ بود )
شاعر شمعدانیها احمدرضا احمدی
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
نخستین
دومین
سومین
آخرین
فروتن در خاموشی آب
گریه کردند
که ما خسته ایم
که ما به آمدن باران شهادت
نمیدهیم
پس روانه قصر شدند
جلادان آماده بودند
به قصر هم که رفتند
جلادان مرده بودند
از مرگ هم آواره شدند
روانه ی روز شدند
روز را چراغان کردند
برای آنها فرصتی بود
که از تکه های نان مانده ی جلادان
قرص نانی را که خشک بود
به هم تعارف کنند .
« احمدرضا احمدی »
۲۴ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۰۰